جدول جو
جدول جو

معنی آسیب شناس - جستجوی لغت در جدول جو

آسیب شناس
أخصائيّ علم الأمراض
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به عربی
آسیب شناس
Pathologist
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آسیب شناس
pathologiste
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آسیب شناس
پیتھالوجسٹ
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به اردو
آسیب شناس
Pathologe
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به آلمانی
آسیب شناس
патолог
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آسیب شناس
patolog
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به لهستانی
آسیب شناس
病理学家
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به چینی
آسیب شناس
patologista
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آسیب شناس
patologo
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آسیب شناس
patólogo
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آسیب شناس
প্যাথলজিস্ট
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به بنگالی
آسیب شناس
patholoog
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به هلندی
آسیب شناس
mtaalam wa magonjwa
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آسیب شناس
patolog
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آسیب شناس
병리학자
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به کره ای
آسیب شناس
病理学者
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آسیب شناس
патолог
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به روسی
آسیب شناس
रोगविज्ञानी
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به هندی
آسیب شناس
ahli patologi
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آسیب شناس
นักพยาธิวิทยา
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به تایلندی
آسیب شناس
פָּתוֹלוֹג
تصویری از آسیب شناس
تصویر آسیب شناس
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که محل آب های زیرزمینی را می شناسد و می داند کدام نقطه آب دارد و برای حفر قنات یا کندن چاه مناسب است، کسی که بر بالای کشتی می رفته و گرداب ها و حرکت موج های دریا را خبر می داده و راهنمای کشتی بوده، کسی که متخصص در علم واکنش های شیمیایی، فیزیکی و زیستی آب است
فرهنگ فارسی عمید
(تُ / تَ نَنْ دَ / دِ)
آنکه غرقاب و تنک آب را از یکدیگر بازداند و راه نمای کشتی شود تا بر خاک ننشیند:
بنزد آبشناس آن کس است طعمه موج
که زآب علم تو دارد گذر طمع به شناه.
رضی الدین نیشابوری.
زیر رکاب تواند کارگذاران رهین
پیش عنان تواند آب شناسان مطیع.
رضی الدین نیشابوری.
، مقنی که داندکدام زمین را آبست و کاریز در آن توان کردن. قناقن. قن قن. (ربنجنی) (السامی فی الاسامی). و مجازاً رسم و قاعده دان. و آبشناسان جمع آن است
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
آنکه غریب را شناسد. رجوع به غریب شمار و حاشیۀ 2 همین صفحه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب شناس
تصویر آب شناس
شناسنده آبهای زیرزمینی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه باحوال اسب و انواع آن معرفت دارد آنکه نیک و بد اسبان را دریابد سر رشته دار و آگاه در کار اسب اسب شناسنده شناسنده اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب شناس
تصویر غریب شناس
آنکه غریب را شناسد غریب آشنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب شناس
تصویر آب شناس
((ش ِ))
شخصی که داند کدام جای از زمین آب دارد و کدام جا آب ندارد، آن که غرقاب و تنگ آب را از یکدیگر باز داند و راهنمای کشتی شود تا بر خاک ننشیند، قاعده دان، صاحب مهارت در علوم، حقیقت شناس
فرهنگ فارسی معین